ناگفته ها

حذف شد.

ناگفته ها

حذف شد.

تولد دوباره عشق مون

شاید همیشه فکر میکردم اگه روزی بخوام ازدواج کنم چند ماهی درگیر خواهم بود  خیلی نقشه ها داشتم نه که بگم انجامشون ندادم ولی فکر نمیکردم  همه چیز به این  زودی و سرعت مافوق انجام بشه ...

خدایا شکرت

۲۱ تیر شد برای ما یک خاطره شیرین ی خاطره که مارو با هم یکی کرد روزی که همه انتظار هام به پایان رسید و حالا قدم به قدم با تو تا آخر دنیا میام ...

خدایا  یعنی واقعا من بیدارم این سوالی هست که دقیقه به دقیقه ثانیه به ثانیه از خودم میپرسم .یعنی این همه خوشبختی  مال منه !!!!

شکر و هزاران شکر از تو که توی اسمون نشستی و حواست به ما زمینی ها هست .

وقتی توی باغ دستم توی دستت بود و به مهمونا خوشامد گویی میکردیم وقتی هر بار میخواستم دستمو ازت جدا کنم و تو محکم تر میگرفتیش  متوجه شدم دیگه خواب نیستم .

حذف میشود

وقتی  ی جا محل امنی برات هست احساس راحتی میکنی هر کاری دوست داری انجام میدی ولی وقتی حس میکنی کسی زیر ذربین قرار دادت ی حس بد داری دیگه ارامشی نداری دیگه اون مکان میشه برات اعصاب خورد کنی و اینروز ها من اعصابمو لازم دارم

اومدن محمد فقط ی شایعه بود و بس.

راستش ی دوست وبلاگی وقتی  نوشته های منو خوانده بود  نوشته بود به امیر هم  اعتماد نکنم .ولی هر بار این حرفو  میزد با برخورد من طرف میشد تا ی پیشنهاد داد ..

نتیجه پیشنهادش شد حرفی که محمد امروز زد !!!!

دوست نداشتم و ندارم از این خونه مجازی در نت  برم فقط جامو عوض کردم و ادرس وبلاگ رو تغییر دادم.

حالا دیگه آزاد آزادم .

روز خوش .

تقدیم نوشت به کسی که بخاطرش این وبلاگ رو مینوشتم:

تو روز و روزگار من بی تو روزای شادی نیست تو دنیای منی اما به دنیا اعتمادی نیست ...