شاید همیشه فکر میکردم اگه روزی بخوام ازدواج کنم چند ماهی درگیر خواهم بود خیلی نقشه ها داشتم نه که بگم انجامشون ندادم ولی فکر نمیکردم همه چیز به این زودی و سرعت مافوق انجام بشه ...
خدایا شکرت
۲۱ تیر شد برای ما یک خاطره شیرین ی خاطره که مارو با هم یکی کرد روزی که همه انتظار هام به پایان رسید و حالا قدم به قدم با تو تا آخر دنیا میام ...
خدایا یعنی واقعا من بیدارم این سوالی هست که دقیقه به دقیقه ثانیه به ثانیه از خودم میپرسم .یعنی این همه خوشبختی مال منه !!!!
شکر و هزاران شکر از تو که توی اسمون نشستی و حواست به ما زمینی ها هست .
وقتی توی باغ دستم توی دستت بود و به مهمونا خوشامد گویی میکردیم وقتی هر بار میخواستم دستمو ازت جدا کنم و تو محکم تر میگرفتیش متوجه شدم دیگه خواب نیستم .